، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

نازنین زهرای من

من وتو ووبلاگها

به وبلاگهای مورد علاقه ام سر میزنم  اکثر اوقات لذت میبرم ...خیلی مواقع می آموزم...  گاهی وب ها کپی دیگری است  یا شایداین اصل ودیگری کپی ...جوان تر که بودم دست به قلمم بد نبود گاهی وسوسه میشوم جو را ادبی کنم ....اما وبلاگ من به اندازه بچگی کردن دردانه ام قرار است گاهی  بچگی کند وگاهی به اندازه تجربه کم مادری من مادری ...دلم میخواهد بیشتر از اینکه دیگران  به به بگویند وگاهی اه اه ...بعدها دخترم با مرور آن در هر سنی از زندگیش سیر کند به عالم بچگی  ولذت ببرد ...بعدها انشاالله نوجوانی وبعدترها انشاالله جوانی واگر خواست ادامه دهد... البته کنار آن هم صحبتی با جمع سایر مادرها برایم لذت بخشه ... همین&nbs...
9 شهريور 1393

مهمان عزیز عزیز.....

با عروسکش  مشغول بازیه...آنقدر گرم که حواسش نیست من یک متری اون نشستم ونگاش میکنم....عزیز دلم اینجا بشین،دهنتو باز کن بهت غذا بدم....داره به عروسکش میگه ....نگاهی میندازه به کلاه قرمزی که کنارش نشسته وزل زده بهش  میگه ..میبینی ؟این دختر منه ،ببین چه نازه،اسمش موطلاییه ،منم اسمم نازنین زهراست....جاروی اسباب بازیشو بر میداره وبا ژست خاصی جارو میزنه ...مثل اینکه کلاه قرمزی آشغال ریخته روی فرش صداشو میبره بالا ومیگه اینجا را جارو زدم چیزی نریزدیگه ......یه کم بعد بغلش میکنه ،بوسش میکنه نازش میکنه .....یه لحظه خنده از روی لبم محو میشه چقدر مثل من  داره حرف میزنه مثل من داره رفتار میکنه دست وپامو گم میکنم....به خودم نگا میکنم لباس...
9 شهريور 1393

چند تادعای قرآنی برای مامانا

خواست هر پدر مادری خیر خواهی برای بچشه چه بهتر که این خواست از خدایی باشه که بی منت اجابت میکنه دقت کنید در این آیه ها همه چیز خواسته شده این آیه ها راتوی مدرسه مامانا دیدم                                  رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما  پروردگارا! همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان . ****   رَبِّ هَبْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَی...
7 شهريور 1393

خندوانه...

داری نقاشی میکشی اونقدر قشنگ که  گاهی مدتها محو حرکت دستات میشم ...چشم ..گوش...شکم...دمه(دکمه)....دستای کشیده وپاها....انگشتهای گرد ....کفشهای گرد....ابرو....یه دهن خندون.....ابروهای کمونی..... میگم چی میکشی؟ ....میگی خندوانه. ....ادامه میدی...آخه من خندوانه را خیلی دوست دارم. .... راستی جدیدا مورچه میکشی با یه عالمه پا. ....لاکپشت میکشی با یه لاک بزرگ ودایره های توش.... درآینده نزدیک عکس شاهکارات میاد ...
6 شهريور 1393

ورود واژه جدید

امروز با بابا بردیمت پارک ...پارک همیشگی....اسمشو نمیدونم ت وی جردنه ...دنجه   واسه همین میریم ...اما اصل مطلب ....کلی بازی کردی ..تاب ،سرسره ،نه یه بار یا دو بار حسابش از دستمون در رفت ....حتی به وسایل ورزشی هم رحم نکردی ...خسته شدیم ...تو نه ..من وبابا....میگیم خوب بریم دیگه ....میگی جون من نریم ...فک کن جون من .... جونت سلامت ناز بانوی من ...جونت سلامت .....باشه  یه کم دیگم بازی کن ...
6 شهريور 1393

دختر من هر روز روزه میگیره

سلام نور چشمم دارم بهت غذا میدم طبق معمول چند لقمه که میخوری سرتو بر میگردونی . ..اخمت میکنم ...قبل از اینکه عصبانیتمو به زبون بیارم سریع بهم نگا میکنی میگی آخه من روزه ام . ....خلع سلاحم میکنی دختر ...اصلاچیزی میتونم بگم با این حالت ؟...با این حالم ؟....جالب تر اینکه میوه راهم که خیلی دوست داری  کامل میخوری سیر که میشی میگی دیگه  نمی خوام آخه من روزه ام شیرینی مادر ... شیرین تراز قندوعسل .... چطوری با عصبانیت تلخش کنم این همه شهدو؟؟؟؟؟ ...
6 شهريور 1393

بگو دوستت کیست تا بگویم کیستی

بعضی آدمها جلد زرکوب دارند ... بعضی جلدضخیم و بعضی نازک ... بعضی آدم ها ترجمه شده اند ... بعضی از آدم ها تجدید چاپ می شوند ... و بعضی از آدم ها توقیف ..   ...   و بعضی از آدم ها فتوکپی آدم های دیگرند ... بعضی از آدم ها تیتر دارند ... فهرست دارند ... و روی پیشانی بعضی از آدم ها نوشته اند : حق هرگونه استفاده ممنوع و محفوظ است ...   ...   بعضی از آدم ها قیمت روی جلد دارند ... بعضی از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند ... و بعضی از آدم ها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند ... بعضی از آدم ها را باید جلد گرفت ...     ... &n...
28 مرداد 1393

وقتی خوشی دلواپس من نباش....

دیشب پرده  های  خونه را شسته بودم وداشتیم با بابایی وصلش میکردیم .تا میرفتم بالای چهار پایه  گریه میکردی  ومیگفتی مامان منه، مظابظش (همون مواظبش)باش ...یه حس عجیبی بهم دست  داد  شاید یکم زود باشه ولی همیشه من نگران تو بودم ..همیشم دلواپست بودم....روی چهارپایه که  میرفتی دلم میلرزید ....شبا که روت کنار میرفت انگار بهم یه سنسور وصل باشه ناخودآگاه پا میشدم روتو مینداختم .....تب که میکردی  تلاطم داشتم ....اصلا ولش کن مهم اینه که  حالا تو دلواپس من بودی ......ولی اینو همیشه بدون تو که خوش باشی منم خوشم  ... پس وقتی خوشی دلواپس من نباش.... ...
28 مرداد 1393

یه راه تازه

جدیدا کلمه های انگلیسی را که میخوام بهت یاد بدم  قطار بازی میکنیم ....کلمه هایی که  یاد گرفتی روی فلش کارت های دو طرفه بدون شکله  یه سمتش کلمه انگلیسی یه طرفش معنی فارسیش یه قطار با اونا درست میکنیم وسمت انگلیسیشو با هم میذاریم ....یکی از کلمه های وسط قطار را ازت میپرسم  برش میداری کلمه های قبلی را با صدای هوهو چیچی هل میدیم  جای کلمه قبلی ....این کارو ادامه میدیم تا پایان همه کلمه ها ویه شادی حسابی دو نفره واما قطار ما شامل blue  chair  black  watch  kite  rabbit  cat  sad  apple  spagetti وچندتا کلمه  دیگه...  مامانم عاشقتم ...
27 مرداد 1393