، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

نازنین زهرای من

شوک بزرگ

1393/6/18 1:48
نویسنده : صفورا
599 بازدید
اشتراک گذاری

...خدایا شکرت ...شکرت که امشب نشتم ودارم از دردانه زندگیم مینویسم

...از سه شنبه  که تب کردی ...پیش خودم میگفتم این نیز بگذرد...بچه بادرد بزرگ میشه... شکلک-های-زرد-متحرک-shabhayetanhayi (25)شبها نمیخوابیدم ودم دمای صبح که تبت پایین میومد  1ساعتی چشمامو میبستمشکلک-متن.shabhayetanhayi (24) وبا ترس  ونگرانی زایدوالوصفی  از جا میپریدم شکلک-های-زرد-متحرک-shabhayetanhayi (80)و طبق  معمول تب سنج میذاشتم زیر بغلت..36...7/37...38...5/38....وای 39...پاشویه،استامینوفن ziek11.gifاما پایین نمی یومد که نمیومد ...اتفاقی از جلوی آینه  رد شدم دیدنی بود قیافم (البته  مامان  استثناا حوصله  آینه را نداشت) ...خلاصه تا5 شنبه  تبت پایین نیومد ......با بابایی تصمیم گرفتیم بریم مرکز بهداشت  ساعت 1رسیدیم دکتر خودت  رفته بود..خلاصه ر فتیم پیش یه آقای دکتری که توی اورژانس بود ....جالب اینجا بود که به هیچ وجهی حاضر نشدی  دهنتو باز کنی girl_cray2.gifومتاسفانه آقای دکتر هم  تلاش چندانی  نکرد وآزمایش ادرار برات نوشت و در مطب را بلافاصله بعداز اومدن ما بست ...توی این مدت هیچ علائمی مثل اسهال استفراغ یا آبریزش نداشتی ....خلاصه سه نفری مونده از همه جا با ظرف نمونه در دست برگشتیم خونه بدون هیچ تشخیص ودارو ....باز هم تب ...استامینوفن...پاشویه...اضطراب...بیقراری....دعای نور....نیم ساعتی خواب ودوباره.....بعداز نماز صبح جمعه  دیگه رسما تبت قصد پایین اومدن نداشت ....باکلی غصه  راهی بیمارستان فوق تخصصی  مفید شدیم...واااای کلی بچه قد ونیم قد رنگ پریده  با مامانای رنگ پریده تر گوشه کنار بیمارستان دیده میشد وطبق همون قانون نا نوشته که مادر که میشوی همه بچه های عالم میشوند بچه تو بغض گلومو گرفت شکلک-متن.shabhayetanhayi (53)انگار نه انگار که بچه خودم هم رنگ پریده وبدن تب دار داشت،خلاصه جمعه بود وبه جای فوق تخصص ،کارآموزایی که قرار بودروی طفل معصوم های اکنون آزمایش کنن تا شااااااید برای استطفال (بروزن استفعال)آینده بتونن جواب گو باشن تو رو ویزیت کردن وبعد از کلی سوالای عجیب غربب که یکیش بود:آیا در بین اقوام درجه یک کسی کلیه سنگ ساز داره کلی ما رو داغون کردن  وبازهم نتونستن دهنتو باز کنن وگلوتو ببینن  ...باز تشخیص آزمایش خون وادرار....دیگه ماجرای خون گرفتن وادرا نکردنت بماند.....باز جمعه با استامینوفن وپاشویه تبت را پایین نگه داشتم ...ولی واقعا حالا تعجب میکنم چطورخواب از چشمم رفته بود....خلاصه کنم شنبه قبل از رفتن پیش دکتر خودت (دکتر زهراذوعلم متخصص اطفال)leejoo_ziek_24.gifجواب آزمایشتو گرفتیم وچون با با ماشینو دم در پارک کرده بود تنها رفتم واز اونجایی که قلب داشت میومد تودهنم از خانم دکتری که داشت میرفت مطبش  خواستم آزمایشتو ببینه .....چشمت روز بد نبینه مادر ...دکتر گفت مال کیه گفتم بچم گفت حال عمومیش خوبه؟گفتم بله گفت اینجا نمون ...اگه بمونی بچتو بستری میکنن برو پیش یه فوق تخصص کودکان به فلان آدرس ...واااااای دنیا رو سرم  خراب شد گفتم یعنی چی ....چرا ؟......چشه؟من منی کرد وگفت این علائم میتونه مال عامل ویروسی باشه اما بهتره بری ....دیگه نمیفهمیدم چی میگه ...پاهام جلو نمیرفت ...با سختی خودمو جلوی در بیمارستان وتا ماشین رسوندم وبا ماجراهایی که حتی دوست ندارم ثبتش کنم تا مرکز بهداشت ودکتر خودت رسیدیم....فقط گریه ...نذر ....دعا...قسم....شکلک-متن.shabhayetanhayi (30)دکترت باقلقی که ازت داشت به راحتی دهنتو دید وگفت همه این ماجراها به خاطر عفونت شدید گلو همین....ودارو ...وحالا تو با  صورت ماهت ،بدون تب کنا رمامان خوابیدی....(وخدا میدونه تا فهمیدن علت چه فکرهایی از سرم گذشت...)


پ ن:برای عدم فراموشی:نذر ها :خواندن 40 حدیث کسابه نیت حضرت رقیه،2رکعت نماز مستحبی همیشگی وهر روزه به نیت حضرت زهرا ،نماز اول وقت،قربانی گوسفندبرای شیر خوارگاه هر موقع تونستم

پسندها (7)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامان مهراد
18 شهریور 93 13:01
بلا بدور باشه تا این پست رو بخونم و به آخر ماجرا برسم قلبم اومد تو دهنم.... ان شاله که زودی خوب میشه.
صفورا
پاسخ
ماجرایی داشتیم از دست بعضی این دکترهااز یه عفونت گلو برا ما غولی درست کردنا....اما باعث شد اتفاقای خوبی هم توی دلم بیوفته
گهواره
18 شهریور 93 18:15
وااااااای!چی کشیدی خواهر!
صفورا
پاسخ
مریم مامان دونه برفی
19 شهریور 93 9:30
آخی ..خدا رو شکر ..خیالم راحت شد.. عزیزم ما هم یه بار بخاطرگوش درد امیرعلی همین طور شده بودیم ..چون دکترش عصرها میادمطب مجبور شدیم ببریمش بیمارستان ..از اول صبح تا ساعت 10 معطل شدیم با بچه تو بغل و گریه های شدید ..آخرش هم جناب متخصص عزیزو دلسوز و متعهد بیمارستان تشریفشونو نیاوردنو و مجبور شدیم به راهنمائی کارکنان اونجا بچه رو ببریم اورژانس ... من که همش گریه میکردم و پدرش هم عصبانی و ناراحت بود به حدی که تا دم در بیمارستان برای شکایت به شبکه بهداشت و... رفتیم ولی نگهبانها مانع شدن...
صفورا
پاسخ
سلام ممنون.....................من نمیدمنم برای عزیزای خودشون هم این رفتار را دارن یا .....
مامانِ بهار
20 شهریور 93 15:49
خدا رو شکر که بخیر گذشت عزیزم .. ان شالله هیچ مادری بیماری بچه ش رو نبینه و همه بچه ها سلامت باشن
صفورا
پاسخ
ممنون انشاالله زندگی گلت همیشه بهاری باشه
مامانِ بهار
20 شهریور 93 21:38
با اجازه لینک شدید عزیزممممممممم
صفورا
پاسخ
ممنون همچنین شما
مامان مریم
22 شهریور 93 13:56
سلام دوست گلم....خیلی خیلی از دیدن پستت ناراحت شدم و خیلی بیشتر برای این بیمارستان کودک که مثلا برای کودکان هست متاسف و ناامید شدم امیدوارم حال فاطمه ظهرای گلت خوب شده باشه من هم تو 10 روزگی پسرم چوب این بیمارستان به تنم خورده و خوب با این استرسی که نوشتی آشنام و دلم نیومد یه جارو بهت معرفی نکنم پسر من هم همیشه پنج شنبه و جمعه رو برای بیماری انتخاب میکنه و پیشنهاد دکترش که فوق تخشش کودکه در نبود خودش در این ایام کلینیک کودکان پگاه تو خیابون خواجا عبدالله هست که همهیشه و شبانه روزیه و فقط متخصصین کودک داره... ایشالا که هیچ وقت دیگه این آدرس لازمت نشه ولی بهتره داشته باشی و عینا از روی کات برات مینویسم درمانگاه شبانه روزی تخصصی کودکان پگاه تهران-خیابان شریعتی-خیابان خوجه عبدا... انصاری-نبش کوچه هجدهم-پلاک 22 تلفن:82-22887579 اورژانس اطفال رادیولوژی و سونوگرافی،داپلر آزمایشگاه شبانه روزی دندانپزشکی همه پزشکانمتخصص و فوق تخصص هستن و کودک موفق باشی دوستم....ببوس فرشته کوچولوتو
صفورا
پاسخ
مریم جون یه دنیا ممنون واقعا دیگه تحت هیچ شرایطی نمیبرمش مفید نازنین زهرای منم جمعه ها را ترجیح میده برای مریض شدن از اینکه این راهنمایی بزرگ رو کردین کاری جز دعا نمیتونم انجام بدم انشاالله آیدین کوچولو همیشه سرزنده باشه
مامان آنیسا
22 شهریور 93 14:15
خداروشکر که بخیر گذشته - این جوجه پزشکا همین جورین از بدترین احتمال شروع میکنن...
صفورا
پاسخ
منم کم تجربه،مامان 2 ساله چه میدونه چیکار باید بکنه ممنون که به ماسرزدین
مامان پرهام
1 مهر 93 23:08
نوشتن نذرهات خیلی ناز بود. ایشاللا هیچ بچه ای مریض نباشه همه سالم شاد بزرگ بشن
صفورا
پاسخ
ممنون ان شاالله عزیزم،گل زندگی شما هم انشاالله