، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

نازنین زهرای من

بالاترين دستها

1393/7/20 2:15
نویسنده : صفورا
552 بازدید
اشتراک گذاری

داشتم فکر میکردم به بزرگان ادیان دیگر ،میچرخیدم بین صفحات کتاب ها و

اینترنت ....دیدم برای از علی نگفتن جایی نیست واز علی گفتن برایم سخت تر شد

نمیخواهم شعر شوند گفته هایم ،که گفته اند وشنیده ایم......

اما هر چه خواستم بنویسم نشد....تنها میگویم.....

برای تبریک عید غدیر کلمات برایم وزنی ندارند ....

وکاش سنگینی این عهد وپیمان روی شانه تک تک مان سنگینی میکرد...

عهدتان مبارک،عهدی که هر سال باید زنده کرد ...باید.....

هر سال برای هر کسی باید بزرگترشود ...بزرگ....تا برسد به گوهر زیبا وگرانبهایی

که باید رسید وشنیده ایم که رسیده اند.....

 

سکوت عین سکوت است، بی همانند است
که پیشوند ندارد، بدون پسوند است
زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است
زمین یخ زده را گرم می کند آرام
سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده است
سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد
سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است
سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است
سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است
سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کنده است
همان علی که به توصیف او قلم در دست
مردّدم بنویسم خداست یا بنده ست
علی به واقعه جنگید با زبان سکوت
که ذوالفقار علی در نیام برّنده است
علی به واقعه کار مهم تری دارد
که آیه آیه کتاب خدا پراکنده است
از آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم!
از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پند است
از آن سکوت که در عصر خود نمی گنجد
از آن سکوت که ماضی و حال و آینده است
از آن سکوت که نامش عقب نشینی نیست
از آن سکوت که هنگام جنگ ترفند است
از آن سکوت که دستان حیله را بسته
و دور گردن فتنه طناب افکنده است

سکوت کرد علی تا عرب خیال کند
ابو هریره به فن بیان هنرمند است
صحابه ای که فقط یک سوال شرعی داشت
پیاز عکه به ذی الحجه دانه ای چند است؟!

علی خلیفه شود پیرمرد بیغوله
یکی است در نظرش با حسن که فرزند است
ملاک او به رگ و ریشه نیست، از این رو؛
محمد بن ابوبکر آبرومند است
علی خلیفه شود شیوه ی حکومت او
برای عده ای از قوم ناخوشایند است
ستانده می شود آن رفته های بیت المال
ازین درخت اگر میوه ای کسی کنده است
اگر به پای کنیزانشان شده خلخال
اگر به گردن دوشیزگان گلوبند است
علی خلیفه شد آخر اگر چه دیر ولی
چقدر بر تنش این پیرهن برازنده است
کنون لباس خلافت چنان زنی باشد
که توبه کار شده، از گذشته شرمنده است
برادرم! به تریج قبات برنخورد
که ناگزیر زبان قصیده برّنده است
اگرچه روی زبان زبیر تبریک است
اگرچه بر لب امثال طلحه لبخند است
اگرچه دور و بر او صحابه جمع شدند
ولیکن از دلشان باخبر خداوند است


سکوت عین سکوت است، بی همانند است
که پیشوند ندارد، بدون پسوند است
زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است
زمین یخ زده را گرم می کند آرام
سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده است
سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد
سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است
سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است
سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است
سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کنده است
همان علی که به توصیف او قلم در دست
مردّدم بنویسم خداست یا بنده ست
علی به واقعه جنگید با زبان سکوت
که ذوالفقار علی در نیام برّنده است
علی به واقعه کار مهم تری دارد
که آیه آیه کتاب خدا پراکنده است
از آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم!
از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پند است
از آن سکوت که در عصر خود نمی گنجد
از آن سکوت که ماضی و حال و آینده است
از آن سکوت که نامش عقب نشینی نیست
از آن سکوت که هنگام جنگ ترفند است
از آن سکوت که دستان حیله را بسته
و دور گردن فتنه طناب افکنده است

سکوت کرد علی تا عرب خیال کند
ابو هریره به فن بیان هنرمند است
صحابه ای که فقط یک سوال شرعی داشت
پیاز عکه به ذی الحجه دانه ای چند است؟!

علی خلیفه شود پیرمرد بیغوله
یکی است در نظرش با حسن که فرزند است
ملاک او به رگ و ریشه نیست، از این رو؛
محمد بن ابوبکر آبرومند است
علی خلیفه شود شیوه ی حکومت او
برای عده ای از قوم ناخوشایند است
ستانده می شود آن رفته های بیت المال
ازین درخت اگر میوه ای کسی کنده است
اگر به پای کنیزانشان شده خلخال
اگر به گردن دوشیزگان گلوبند است
علی خلیفه شد آخر اگر چه دیر ولی
چقدر بر تنش این پیرهن برازنده است
کنون لباس خلافت چنان زنی باشد
که توبه کار شده، از گذشته شرمنده است
برادرم! به تریج قبات برنخورد
که ناگزیر زبان قصیده برّنده است
اگرچه روی زبان زبیر تبریک است
اگرچه بر لب امثال طلحه لبخند است
اگرچه دور و بر او صحابه جمع شدند
ولیکن از دلشان باخبر خداوند است


سکوت عین سکوت است، بی همانند است
که پیشوند ندارد، بدون پسوند است
زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است
زمین یخ زده را گرم می کند آرام
سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده است
سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد
سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است
سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است
سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است
سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کنده است
همان علی که به توصیف او قلم در دست
مردّدم بنویسم خداست یا بنده ست
علی به واقعه جنگید با زبان سکوت
که ذوالفقار علی در نیام برّنده است
علی به واقعه کار مهم تری دارد
که آیه آیه کتاب خدا پراکنده است
از آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم!
از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پند است
از آن سکوت که در عصر خود نمی گنجد
از آن سکوت که ماضی و حال و آینده است
از آن سکوت که نامش عقب نشینی نیست
از آن سکوت که هنگام جنگ ترفند است
از آن سکوت که دستان حیله را بسته............


پ.ن:دخترم این عید عید تفکر است ....پس برایت نمیگویم تا خودت دنبال کنی وبفهمی...

مطمئنم به نتیجه های خوبی میرسی...

سرنخ:خطبه غدیرونهج البلاغه همراه راهنما......زیاد قل هوالله را بخوان
 

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

بانو
21 مهر 93 15:35
سلام گله،عیدت مبارک ازتمام اعیادمن این عیدغدیررابیشتردوستدارم ولحظه شماری میکنم تابیادولی نمیدونم چی میشه وقتی به سمت غروب که میره انگارهمه غم های عالم روی دلم میادصدای زنگ غافله رامیشنوی ؟حاجی هاالان دیگه دارن به آغوش خانوادشون برمیگردن ولی من یه حاجی راسراغ دارم که حجش رانذاشتن تموم کنه به حرمت این که حریم امن خانه خداازبین نره اهل وعیالش رابرداشت والان درراه کربلاس،نمیدونم الان به کدوم منزل رسیده اماصدای علی اصغرش راازپس 15 قرن هنوزمیشنوم تازه به دنیااومده فکرکنم 5ماهه باشه شایدکمترشایدم بیشتردارم مینویسم دستام یخ زده وضربان قلبم تندترشده،اشک توچشمام حلقه زده نمیدونم ازشادی این روز بخندم یاگریه کنم برای کاروان......ببخش که آسمون چشمات راابری کردم دست بچه های کوچکمان رابه دامن بزرگ علی اصغرش گره میزنیم تاهیچ وقت بچه هامون غدیرازیادشون نره واونههم به نسل های بعدشون این نباعظیم رابرسونن وپاکارباشن برای مولای غریبمون امام زمان(عج) یا حبیب الباکین نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر بلند مرتبه پیکر بلندبالا سر فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت هرجا سر قسم به معنی "لا یمکن الفرار از عشق" که پر شده است جهان از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه مبادا کفن مبادا سر همان سری که یحب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس "اجننی" گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم ام وهب را به پارهء تن گفت: برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا بحال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظهء آخر به پای مولا سر در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر سری که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر امام غرق به خون بود و زیر لب می گفت: به پیشگاه تو آورده ام خدایا سر میان خاک کلام خدا مقطعه شد میان خاک الف لام میم طا ها سر حروف اطهر قرآن و نعل تازهء اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد ، حتی سر نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر - جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیافتاده است از پا سر صدای آیهء کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد ، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر چقدر زخم که با یک نسیم وا می شد نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت به چوب، چوبهء محمل نه با زبان با سر دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر.
صفورا
پاسخ
سلام خانم بانو عید شما هم مبارک اولا گریمو در آوردی ولی از او ن گریه های بایدی............ ثانیا چه قلمی داری آبجی
مامان گلشن
22 مهر 93 8:38
عالی بود عالی...عاشق متن هایی هستم که شاید برای لحظه ای مجبورم کنن که فکر کنم
صفورا
پاسخ
من هم عاشق پیام های پر از انرژی شما هستم
مریم مامان دونه برفی
22 مهر 93 11:39
عیدت مبارک عزیزم در مقابل نوشته هات کم میارم . گل می گی و گل مینویسی موفق باشی.
صفورا
پاسخ
عییییییییییییید شما هم مبارک ....................شرمنده میکنین مامان مهربون
گهواره
26 مهر 93 2:37
زیبا بود....خیلی... شعر خودتون بود؟؟؟
صفورا
پاسخ
ممنون از لطفتون ......نه عزیز من هنوز به این درجه نرسیدم...فقط در حد تاب تاب عباسیه فعلا