، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

نازنین زهرای من

دل تکانی نصفه نیمه.....

1394/1/16 19:57
نویسنده : صفورا
781 بازدید
اشتراک گذاری

 

پاسخ به دعوت مهدیه عزیزم

من خیلی خوشبختم به حمدلله پس آنچه مینویسم فقط گوشه ای از ناآرامی ذهنم است ....

گفته بودی دل تکانی...

خدامیداند آدم کینه ای نیستم..شده است کسی کاری بکند حرفی بگویدکه برنجی اما بشنوی وبگذری...انگار هیچ وقت ندیده ای ونشنیده ای؟ گاهی حتی میخندی که فکر کنند به دل نگرفته ای وحتی تر گاهی تمام تلاشت را میکنی که عذاب وجدان نگیرد...

برای من هم پیش آمده ،طوری که حتی کسی که بد کرده بود معترف بود ومتعجب.....

من خیلی ها را به دل نگرفته ام که ببخشم......خیلی وقتها خودم را مقصر دانسته ام وعذر خواسته ام ....اما گاهی حرفی وکاری  برای همیشه چنگ میزند به تار وپود زندگیت.....برای همیشه سیب زندگیت را آنقدر میچلاند که نفست تنگ میشود...گاهی تمام خوشی های زندگیت تحت تاثیر قرار میگیرد بابت کاری که مقصر نیستی......شده است شادی های زندگیت همیشه توی زر ورقی از اضطراب و هیاهو کادوپیچ شده باشد .. وتو هیچ وقت نمیتوانی ببخشی شاید شبیه من اول سال قصد کنی که هیچ کدورتی دلت را نیازارد اما باز هم تکرار مکرراتی که نه فقط حال اکنونت را کدر میکند بلکه میرود توی همان کلکسیون رنجش های تکراری زندگیت واین میشود که همه کائنات را به خاطر کارهای کرده ونکرده میبخشی وطلب بخشش میکنی به جز...واین میشود که باز برمیگردی همان خانه اول. و وقتی میبینی این  جریان تکرار شونده مدام است طاقت درونت طاق میشود...میشوی یک موجود منفعل خسته که همه تواناییهایت صرف غصه خوردن میشود.....

واضح تر بگویم دیده ای روی دیوار سفید خانه خش کوچکی بیا فتد وتنها با گذاشتن قابی روی آن دیگر حتی فراموشش میکنی..ولی امان از وقتی که که این لک از نشتی خانه باشدوروی دیوار سفید خانه جا خوش کند شاید نشر پیدا کند به تمام دیوار وهیچ راهی نداری جز تعمیر اساسی ودرست کردن لوله وآن دیوار هم دیگر دیوار بشو نیست وهمیشه وقتی از روبرویش رد میشوی گوشه ذهنت بازی بازی میکند....

.

بله مهدیه بانوالحمدلله خیلی کم نیاز بوده ببخشم وشاید بیشتر نیاز بوده که بخشیده شوم وبه واقع خیلی کم آزار روحی دیده ام....اما همان تعدادی که به اندازه انگشتان یک دست هم نیست نمیرود که نمیرود که نمیرود...

ولی آهای سال 94 میبخشم شاید نه از صمیم قلب  باشد که بخشیده شوم....ای کاش اول سالی کمی شیرین تر مینوشتم......

ودر انتها برای دل تکانی از بانوی عزیز (پاکنویس)وعقیله مامان (مامان زینب)دعوت میکنم

پسندها (7)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (14)

مامان ریحانه
17 فروردین 94 12:31
سلام عزیزم قلمت در بیان احساساتت خیلی قشنگه تحسین میکنم چنین بیان شیوایی را و اما از اینکه دل تکانیت نصفه نیمه مونده بهت حق میدم واقعا وقتهایی هست که از زبان کسی چنان گزیده میشوی که جای این گزش را هیچ مرهمی نمی تواند خوب کند و حالا بدتر از آن که در برابر جمعی باشد این گزش و بدتر از آن اینست که هیچ معذرت خواهی هم در کار نباشد و تو میمانی و زخمی که بر دلت نشسته و چگونه میتوان این زخم عمیق را بدون مرهم معذرت خواهی التیام بخشید و اینگونه است که با شروع سال نو باز هم دل تکانیهامون نصفه نیمه میماند
صفورا
پاسخ
سلام عزیزم سال نوتون پراز برکت ممنون از تعریفتونوممنون از همدردیتون...بله همین طوره که میگین واگه این زخم ها تداوم داشته باشه چرکی میشه والتیامش سختمن حتی معذرت خواهی هم نمیخوام.....حتی زخم زبان هم موقت آزارم میده اما .....
گهواره
18 فروردین 94 1:52
خوشبختی... بانو...دیدن و شنیدن و رنجیدن و باز لبخند برلب داشتن مصداق رحمه للعالمین بودنه... نشانه ای از روح خدارو داشتنه... مگه خالقه ما با ما اینطور نیست؟ حالا فهمیدی به چه مهمونیه با عظمتی توی این دنیا دعوت شدی؟ خدا...اءمه...میزبانهای مان... برای ما بهترینن...ار ما اونچه نباید میبینن و بازهم بهمون لبخند میزنن... این درد اولین قدمه برای آسمونی کردنه دل... اوج بگیر...
صفورا
پاسخ
عزیزی خااااانم... هربار یه کامنت برام میذاری چندتا چشم قرض میگیرم وبادوتا مغزاضافه وکلی یاد میگیرم....بزرگواری بانو
گهواره
18 فروردین 94 1:55
باور کن پیام قبلیم بیشتر گوشزد به خودم بود... یه دردودل خواهرانه باشما... ممنون که اسم بنده رو توی پستتون آوردین... کاشکی لایق این دعوت باشیم....
صفورا
پاسخ
به خودت یامن در هرصورت آنچه از در برآید لاجرم بردل نشیند... خوشحال میشم اگه وقت وحوصله داشتین پست دل تکونیتونو ببینم
بانو
18 فروردین 94 18:54
سلام عزیزه سال نوشماهم مبارک ماراعفوکنیدخدمت نرسیدیم خواهر به وبلاگمان بتشریفیدلطفااست
صفورا
پاسخ
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته خواهر آخه این رسمشه؟نا سلامتی ما گنده تریما....ماآمدیم اصفهان شما نبودید
مامان مهراد
19 فروردین 94 13:48
سلام . واقعا خوشبختی. شاید از خوشبخ ترین ها هستی چون میتونی ببخشی. نه بخشیدنی که از روی ترحم و یا گذشت زمان باشه ، در دم میبخشی . امیدوارم در سال جدید موردی پیش نیاد که باعث کدورت بشه ولی امیدوارم اگه موردی بود من هم بتونم از ته دل ببخشم . و البته قبل تر از اون امیدوارم که بخشیده بشم.
صفورا
پاسخ
سلام عزیزم ممنون...دعا کنین من بتونم اصلا بدی را نبینم..اون وقت خوشبختم
مامان راحله
19 فروردین 94 18:54
زن ....جنس عجیبی ست! انگار درست شده تا...روی عشق را کم کند! پیشاپیش روزت مبارک
صفورا
پاسخ
ممنون عزیزم....چه متن قشنگی...روز شماهم مبارکا
ننه علي
20 فروردین 94 11:25
سلام ان شاءالله که خونه دل همه مون تو این سال وهمه سالهای پیش رو لبریز از محبت ورحمت الهی باشه تابخشیدن برامون بشه یه عادت...
صفورا
پاسخ
سلام ام علی ممنون از دعای قشنگت
طهورا-همنفس طلبه
20 فروردین 94 14:38
صفورای عزیزم سلام . به رسم ادب خدمت رسیدم تا روزتان را تبریک بگویم ان شاالله در پرتو عنایات حضرت زهرا موید باشید
صفورا
پاسخ
ممنون طهورای عزیزم برشما هم مبارک....ازدعای خوبتون کیف کردم...تاباشه از این دعاها
مامان امیررضا
20 فروردین 94 17:04
سلام عزیزم امیدوارم خونه تکونی دلت هر چند نصفه ولی تا حدودی ارومت کرده باشه باز شما با قلم شیوایی که داری میتونی از این در دل ها داشته باشی و بدون که همه ما از این زخم ها داریم ولی باز نمیتونیم حداقل با نوشتم خودمون رو سبک کنیم ایشالله از جور زخم ها دیگه یا حداقل خیلی کم تو زندگی داشته باشی
صفورا
پاسخ
سلام گلم...بله عزیزم قبول دارم ........امیدوارم بتونیم ببخشیم وخودمون ازاون زخم زننده ها نباشیم ان شاالله
مامان امیررضا
20 فروردین 94 17:06
مادر ، تک‌واژه‌ای‌ست زیبا مادر ، عین زیبایی‌ست و البته که زیباتر از زیبایی چیزی نیست قلب بزرگ خدا در سینه‌ی مادران می‌تپد مادر ، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا آن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد دوستای عزیزم روزتون مبارک...ایشالله سال های سال سایتون روی سر دلبنداتون باشه
صفورا
پاسخ
جدا ما مامانا این همه هستیم؟.....خدایا شکرت که مادرم
مامان ریحانه
21 فروردین 94 11:01
یک زن گران بها ترین اعجاز خداست برای داشتنش باید وضوی باران گرفت و به نام عشق،شبنم وار برعطر او سجده کرد وهزار هزار گل سرخ را تسبیح لحظه هایش نمود. او اجابت میکند،عشقی ،بالاتر از خورشید. و زیباتر از مهتاب را و تنها یک زن میداند آیین دوست داشتن را . و آنقدر زیبا هدیه میکند این عشق راکه سیراب شوی . آری میدانی که او الهه ی عشق است وبهشت کمترین سرزمین اوست روزت مبارک عزیزم
صفورا
پاسخ
ممنونم
مامان روژینا
22 فروردین 94 8:27
سال نوت مبارک صفورای عزیزممعذرت بابت تاخیرم
صفورا
پاسخ
سلام گلم ...چوب کاری نفرمایینسالنوشماهم مبارک عزیزم
فاطمه ی محمد
22 فروردین 94 21:16
به نام خدا سلام صفورای عزیز ممنون از اینکه دعوتم رو اجابت کردی... نوشته ی دلچسبی بود خانووووووووووم
صفورا
پاسخ
سلام گل بانو خواهش میکنم....ممنون
مامان گلشن
7 اردیبهشت 94 19:04
من بارها امتحان کردم و خواستم ادای آدم خوب ها و با ایمان ها ....ایمان واقعی. ..رو دربيارم و اگر کسی منو ناراحت کرده اونو راحت ببخشم ..اما خیلی سخته .به قول این دوست عزیزمون وقتی حرفی روی دیوار سفید دلت نشتی کنه و جای لکش تا سالها میمونه ..سعی میکنی فراموش کنی ..اما همین که چشمت به جای لکه ها میافته ..انگار که روز اول و الان ناراحتت کردن....
صفورا
پاسخ
هعی خواهر ..نمیدونم چه طور میشه این نشتی ها را دوباره سفید سفید کرد؟؟؟؟؟؟؟؟کاش یه دکمه ریموو داشتیم