نازنین زهرای من

♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحيمْ♥ وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْر وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِين 14خرداد 91 بود که تو پا گذاشتی وسط وسط زندگی من وبابایی،تو اومدی ولیاقت مادر بودنو به من هدیه دادی وصلابت پدر بون را به بابایی ،دخـترم ، توی این دنیای الکی کامپیوتری ,حرفای مامان واقعی واقعیه ،شاید گاهی شاد باشیم گاهی غمگین یه موقع از ته دل بخندیم بعضی وقتا خدای نکرده گریه کنیم. امابدون مامان ،پشت همه اینا یه قصه اس یه عمره یه ماجرا که تو لابلاش قد میکشی بزرگ میشی میفهمی عاقل میشی اما مامان یه قول بهم بده سعی کن اخره این قصه خوش باشه الهی نور چشمم باشی مآدر

صفورا 83 مطلب

تعداد مطالب : 83
تاریخ عضویت : 2 تیر 93