رمان ناتمام
سلام
دختر طلای من گفته بودم یه رمان نیمه کاره دارم که دلم میخواد یه روزی تمومش کنم
از اونجایی که مامان یه عیب بزرگ داره واون اینه که شارژ سر خود نداره وحتما باید مورد تایید بشه تا کارشو ادامه بده این کارش هم مثل خیلی کارای دیگه نیمه تموم موند
یه قسمتی از اونو مینویسم باشد که زمانی اگه خواستی ادامش بدی:
.................سنجاقی که زیر روسری زده بود محکم کرد ودو طرف آویزون اونو را روی شانه هایش برگرداند،سبد سبزی ها رازیر آب گرفت وبادست اونارو زیرو رو کرد،بوی جعفری وتره وترخون اون قدر قدرت داشت تا زانو بزنم ویکی از اونا رابردارم،روی لبه حوض نشستم وگفتم:مامان بزرگ ،طاها را دیدی؟چه طور بود خاتون؟
گفت ننه چشاش حیا داشت ،زبونش نرم بود،خودت هم میگی پسر باخداییه وسرش به سجده حق میره ،خوب نصفه راهو رفتی ،اما اگه سجده ی حقش حقه، بیشتر راهو رفتی ...کار وکاسبی هم که داره دیگه تمومه،گفتی اجباری رفته؟
خندیدم و گفتم :بله مامان بزرگه رفته...حالا ماجرای سجده حق حق چیه؟گفت:
یعنی سرش که روی مهر میره ،برای خود صاحب سجدس ،نه برای اینکه دو تا چشم بیشتر ببیندش ،یعنی آدمیزادی که صاف صاف روی زمین خدا راه میره حاضر بشه خم بشه قامت خم کنه با دل وبا قلب وبا وجودش ،قامت رشیدش کوچیک بشه برای خدای کعبه
پیراهن نخی گلدارشو جمع کرد توی دلش،پاچه های شلوارشو تازد وپاهاشو زیر آب شست،به طرف آشپزخانه رفت ،دنبالش رفتم،زیر سماورو روشن کرد وبا هم به طرف ارسی رفتیم،بازتاب نور خورشید از شیشه های رنگی پنج دری اتاقو پراز رنگ کرده بود.
نشست و پاهای خسته ولاغرشو دراز کرد ومن هم کنارش زانو زدم ،همیشه حرفهای عامیانه ولی پختش حکم حرفای استادی برام داشت که همیشه را هگشا بود....
گفت :خدا حاج محمد جعفرو بیامرزه ،نور به قبرش بباره ،حاجی برای من فقط شوهر نبود،بزرگتر بود پشت وپناهم بود،راهو از چاه نشونم میداد،12 سالم بود اومدم خونش واون تازه شده بود 20 ساله،همه رواسمش قسم میخوردن،اون بهم زندگی کردنو یاد داد،باور میکنی؟ آشپزی ،بچه داری ،دین وایمون همه را حاجی ملتفتم کرد،صدای نماز شباش هنوز توگوشمه،آروم پچ پچ میکرد ،انگار خدا بغل دستش نشسته باشه ،اونجوری باهاش اختلاط میکرد،اشک توی چشماش جمع شد وادامه داد وقتی بود عزت داشتم ،کسی از گل نازک تر بهم نمیگفت..وقتی بود آروم بودم...وقتی رفت........
شاید هنوز خیلی فاصله داشته باشه با یه رمان خوب اما میتونه یه یادگاری باشه