، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

نازنین زهرای من

او... وما

....تودر آغوش من بودی ومن درآغوش او ...هوا سردبود ومن عاشق اینکه با تک لباس  نچندان گرمم   سرمای بیرون را باگرمای آغوشش عوض کنم....وچه لذتی داشت وچه حظ با شکوهی.... وزمانی که تو محو تماشای زیبایی هایش میشدی ...فقط سکوت میکردم بی هیچ توضیحی .... ما به خدمت شمس الشموس مشرف شده بودیم...تو همراه بابا میرفتی ..ومن  با مادربزرگت... حریم حرم برای من آغوش امن وآرامی بوده وهست ..نه برای من برای هر که پا میگذارد در این  وادی.. چشمم که به ضریح می افتد...هر چه میخواستم بگویم فراموش میشود....نزدیک تر که میشوم ... چشم هایم را میبندم وفقط گوش میدهم ...زمزمه هایی  که مردم عاجزانه با آقادر میان میگ...
19 آبان 1393